دانش جدید و میان رشتهای فلسفه رسانه(
Media Philosophy) حدود ده سال است که در کشورهایی از قبیل آلمان، و
آمریکا مورد توجه محققان علوم فلسفی، اجتماعی و ارتباطات قرار گرفته است.
اینکه
این دانش خود از میان رشته ها و علوم دیگر به طور طبیعی متولد شده و یا
به تلقیح برخی علوم با یکدیگر با انتظارات معینی به وجود آمده است، بحث
جداگانه ای لازم دارد که در هر صورت، باعث مطرح شدن مسایل جدیدی در حوزه
ارتباطات و رسانه های جدید شده است.
جایگاه فلسفه رسانه و نسبت آن با
تقسیمات اساسی فلسفه، ماهیت فلسفه رسانه و توجه به هویت و روش و مسایل این
دانش، و همچنین، خانواده فلسفه رسانه و بستگان آن دانش، و در نهایت، فلسفه
رسانه گسترش مرزهای دانش و یا ضرورتی بومی، محورهای اصلی این نوشته را
تشکیل می دهد.
در تبیین جایگاه دانش فلسفه رسانه، دو تقسیم اصلی فلسفه
به فلسفه مطلق و فلسفه مضاف، و فلسفه قاره ای و فلسفه تحلیلی عنوان خواهد
شد، و نسبت دانش فلسفه رسانه در اقسام آن بررسی و نتایج آن ارایه خواهد شد.
سپس،
در بحث ماهیت دانش فلسفه رسانه، نسبت این دانش جدید با معرفت های درجه
اول و درجه دوم و فلسفههای مضاف مورد توجه قرار خواهد گرفت و به دنبال
آن روش معتبر این علم تبیین خواهد شد.
عصر حاضر را «عصر ارتباطات»
نامیدهاند یعنی در این عصر به دلیل وجود کاربرد وسایل ارتباطجمعی که
وسعت، نفوذ و تاثیرات آنها بسیار زیاد است، ارتباطات جمعی شکل نوینی یافته
و تحولات جامعه بشری را تحتالشعاع قرار داده است.
تحلیل نظریات و
مبانی پژوهش نشان میدهد رسانههای جمعی بهمثابه بزرگراههای اطلاعاتی و
پل ارتباطی تاثیرگذار بر افکار عمومی نقش مهمی در فرایند اطلاعرسانی،
گفتمان سازی، آموزش، مشارکت اجتماعی و فرهنگسازی ورزشی در جامعه و اعتلای
ورزش کشور و توسعه و فراگیر نمودن آن بر عهده دارند.
در
هر صورت اکنون در سراسر جهان، رسانهها به خصوص تلوزیون در کانون خانواده
حضوری پر رنگ و موثر دارند، روابط اعضای خانواده تحت تاثیر آن دچار تحول
جدی شده است.
در این مقاله تلاش شده است تا ضمن واکاوی چگونگی ارتباط رسانه با خانواده
و جمعیت و پرداختن به تاثیرات مثبت و منفی رسانه جایگاه رسانه به خصوص
تلوزیون را در خانواده و همچنین نقش راهبردی آن در ایجاد جامعهای مستحکم و
استوار آشکار کنیم.
در نهایت پیشنهاد راهکارهایی برای کاستن از تاثیرات منفی و توسعهی اثرات مثبت رسانه بر خانواده و جمعیت ارایه شود
نیروی انسانی هر سازمان منبع گرانبهای آن سازمان است که میتواند آن را در راستای نیل به اهدافش یاری نماید.
که اهمیت وظیفه بیشترین تاثیر و وجود بازخورد در شغل کارکنان کمترین تاثیر را بر میزان تعهد سازمانی کارکنان دارد.
هدف تحقیق حاضر بررسی تاثیر ویژگیهای فردی و رضایت شغلی بر تعهد سازمانی کارشناسان سازمان جهاد کشاورزی استان کردستان بود.
روش
ها: این مطالعه توصیفی-همبستگی است که به صورت مقطعی در سال ١۳۹۰ در مرکز
مدیریت حوادث و فوریتهای پزشکی استان اصفهان صورت پذیرفت.
حجم جامعه نمونه با فرمول کوکران معادل ١۲۸ نفر است.
برای انتخاب نمونهها از روش نمونه گیری تصادفی ساده استفاده شده است.
به منظور گردآوری دادهها از پرسشنامه استاندارد شده تعهد سازمانی آلن و مایر بهره گرفته شد.
به علاوه نتایج نشان داده است، این رابطه معکوس و شدت آن ضعیف بوده است.
بهطوری که نتایج نشان داده است، میانگین تعهد سازمانی نیرویهای قراردادی بالاتر از سایر گروهها( رسمی-پیمانی) بوده است.
البته این تفاوت میانگین در تعهد تکلیفی و تعهد مستمر نیز مشاهده شده است.
اغلب
سازمانها برای هدایت و اثر بر نگرشها و رفتارهای کارکنان و نیز اطمینان
از اثربخشی وسایل دستیابی به هدفهای سازمان، از مجموعه متنوعی از
سازوکارهای کنترل استفاده میکنند.
از
این رو با در نظر گرفتن جایگاه ویژه ساختار سازمان و نقش آن در هدایت
نگرشها و رفتارهای کارکنان و ابعاد مختلف شغلی، هدف اصلی این پژوهش،
مطالعه آثار ساختار سازمانی و ویژگیهای شغل بر رضایت شغلی و تعهد سازمانی است.
پژوهش حاضر از نوع پیمایشی بوده و برای جمعآوری دادهها، از ابزار پرسشنامه استفاده میشود.
برای
تجزیه و تحلیل دادهها و آزمون فرضیهها و مدل، از آزمونهای ضریب آلفای
کرونباخ، تحلیل مسیر( رگرسیون چندگانه) و تحلیل عاملی تاییدی( CFA) استفاده
شد.
یافتههای پژوهش حاکی از این است که در میان متغیرهای ساختار
سازمانی، رسمیت مهمترین عامل اثرگذار منفی بر تنوع وظیفه، هویت وظیفه و
استقلال شغلی محسوب میشود.
همچنین میتوان تمرکز را به عنوان اصلیترین عامل اثرگذار بر اهمیت وظیفه و بازخور شغلی در نظر گرفت.
علاوه بر این در میان متغیرهای مربوط به ویژگیهای شغل، بازخور شغلی بیشترین اثر را بر رضایت شغلی دارد.
درنهایت نیز یافتههای پژوهش نشان داد که رضایت شغلی اثر مثبت و معناداری بر تعهد سازمانی کارکنان دارد.
همچنین بین شیوه فرزندپروری مقتدرانه با شادکامی و تاب آوری دانش آموزان رابطه معنادار وجود داشت.
ابزار
مورد استفاده در این پژوهش پرسشنامه امید به زندگی اشنایدر( ١۹۹١ )، مقیاس
تاب آوری کانر و دیویسون( ۲۰۰۳) و پرسشنامه تمایزیافتگی اسکورون( ۲۰۰۰)
بوده است.
نتایج پژوهش نشان داد که بین میزان امید به زندگی، تاب آوری و
تمایزیافتگی نوجوانان خانواده-های تک فرزند و چند فرزند تفاوت معناداری
وجود دارد( P=۰.۰۰١ )، بدین معنی که میزان امید به زندگی، تاب-آوری و
تمایزیافتگی در نوجوانان خانوادههای چند فرزند از نوجوانان
خانوادههای تک فرزند بیشتر بود.
خودکشی یکی از معضلات کنونی در تمامی جوامع است که در دهههای اخیر شیوع بیشتری یافته است.
شناسایی عوامل موثر در این اختلال میتواند به پیشگیری از آن کمک کند.
از طرف دیگر بر نقش شیوههای تربیتی به عنوان یک عامل تاثیرگذار بر خودکشی تاکید شده است.
طرح پژوهش از نوع همبستگی است.
ابزارهای پژوهش شامل سیاهه تاب آوری در برابر خودکشی، مقیاس نابسامانی هیجانی و پرسشنامه سبکهای فرزندپروری بود.
برای تجریه و تحلیل دادهها از روش رگرسیون همزمان و گام به گام استفاده شد.
سبک مستبدانه نیز مانند نابسامانی هیجانی توانست به صورت منفی و معنی دار تاب آوری در برابر خودکشی را پیش بینی نماید.
از
این رو در راستای افزایش تاب آوری دانشجویان در برابرخودکشی، آزمودن
آموزش تنظیم هیجان به دانشجویان توام با آموزش شیوه صحیح فرزندپروری به
والدین توصیه میگردد.
اکثر
محققان براین باورندکه عوامل متعددی ازجمله: ویژگیهای درونی،
روانی-اجتماعی، حمایت اعضای خانواده و دوستان، در ایجاد و ارتقای میزان تاب
آوری افراد نقش دارند.
پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه بین شیوههای فرزند پروری با تاب آوری در دانش آموزان انجام شد.
برای
جمع آوری اطلاعات مربوط به متغیر تاب آوری از مقیاس کانر و دیویدسون(
CD-RISC، ۲۰۰۳) و متغیر فرزند پروری را با پرسش نامه شیوههای فرزند
پروری بامریند( ١۹۹١ )، جمع آوری شد.
پژوهش حاضراز نوع همبستگی است و دادهها به روش رگرسیون گام به گام مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
نتیجه این تحقیق نشان دهنده آن است که بین شیوههای فرزند پروری و تاب آوری رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد.
برخی از فقها ازجمله مرحوم خویی در مبانی تمکله المنحاج در رابطه با
قصاص مکره شک نموده و به جواز قتل حکم کردهاند و فرمودهاند چنانچه مکره بر قتل
مرتکب قتل گردد مستحق قصاص نیست و در این مورد حکم به پرداخت دیه کرده و
فرمودهاند در چنین فرضی مکره میتواند مرتکب قتل شود زیرا که امر دایر
است بین ارتکاب قتل( حرام) یا ترک حفظ نفس( واجب) و چون هیچکدام بر دیگری
توجیهی ندارد لذا مکره مخیر است و میتواند به قتل دیگری اقدام نموده و یا
خود را به کشتن دهد.
در اینصورت چنانچه اقدام به قتل مکره علیه کند او
را نمیتواند قصاص کرد بلکه چون خون مسلمان نباید هدر رود،بر مکره پرداخت
دیه لازم است در حالیکه طبق نظر مشهور مکره را مستحق قصاص میدانند
قانونگذار بر خلاف جرایم مستلزم حد و تعزیر، طی مادهی ۳۷۵ قانون مجازات
اسلامی با تبعیت از نظر مشهورفقهای امامیه، اکراه را مجوز قتل ندانسته، بر
همین اساس در صورت ارتکاب قتل،
مرتکب قصاص و اکراهکننده به حبس ابد محکوم میگردد مضاف بر اینکه وفق
تبصرهی یک مادهی فوق الاشعار اکراه طفل غیرممیز و دیوانه با استناد به
قاعده سبب اقوا از مباشر و همچنین فقدان قوهی تمیز و تشخیص، موجب
قصاصاکراه کننده و زوال مجازات اشخاص مزبور خواهد بود ضمن اینکه این وضعیت
در تبصرهی ۲ مادهی مذکورراجع به طفل ممیز بدلیل واجد بودن نسبی حداقل
قوهی تمیز و تشخیص متفاوت میباشد هرچند طفلموصوف فاقد مسیولیت کیفری و
مجازات است اما اکراه کننده به حبس ابد محکوم و دیه مقتول بر عهده یعاقله
طفل ممیز میباشد از طرفی قانونگذار با رویکرد و نوآوری جدیدی به موجب ماده
۳۷۷ قانون مجازاتاسلامی مصوب سال ۹۲، اکراه در جنایت بر عضو را موجب قصاص
اکراه کننده دانسته است.
خلاصه ماشینی: "ر ه شونده بالغ و در خصوص مبنای
عدم رفع مسوولیت کیفری باید بیان داشت اصل تساوی ارزش جان انسانها و
قداست نفس انسان بهنظر میرسد مانع پذیرش جواز ارتکاب قتل ناشی از اکراه
باشد چراکه به حکم اصل تساوی انسان ها، جان هیچ کس بر جان سایرین رجحان
نداشته و هرگونه تعرض به حیات دیگری در چنین شرایطی ترجیح بلامرجح، قبیح و
قابل مجازات است و به دلیل محال بودن ترجیح بلامرجح نمیتوان برای نجات جان
خود یا دیگری مرتکب قتل شخص بیگناه دیگری شد.
منبع : مقاله اکراه در قتل
دنیای غرب که در چهارصد سال گذشته سعی در جدایی امور دنیوی و معنوی داشته است، اکنون در جست و جوی یکپارچگی آنهاست.
با
توجه به تنوع دیدگاهها درباره معنویت، در ادبیات، معنویت در محیط کار
با رویکردهای مختلفی بررسی شده است که سه رویکرد اصلی عبارتند از: ?.
رویکرد دینی که معنویت را در پیروی از دستورات یک دین خاص مثل مسیحیت
میبیند؛ ?. رویکرد درونگرا که معنویت را امری درونی میداند و ?
نتایج آزمون فرضیات تحقیق به روش مدل سازی معادلات ساختاری گویای وجود رابطه معنادار بین معنویت در محیط کار و رفتار شهروندی سازمانی میباشد.
پژوهش
حاضر با هدف بررسی و تبیین رابطه معنویت در محیط کار و ابعاد سهگانه آن(
کار معنیدار، حس همبستگی با دیگران و همسویی با ارزشهای سازمانی) با
عزت نفس سازمانی کارکنان انجام گرفته است.
جامعه آماری تحقیق شامل بدنه
کارشناسی سازمان جهاد کشاورزی استان گیلان در محدوده زمانی سال 1392 است
که بهصورت نمونهگیری دو مرحلهای( خوشهای) انتخاب شدند.
پژوهش حاضر با هدف مدل یابی روابط بین معنویت در محیط کار و اشتیاق شغلی با نقش میانجی گری توانمندسازی روانشناختی انجام شده است.
جامعه
آماری شامل کلیه بهورزان شهرستان ارومیه است که با استفاده از روش نمونه
گیری تصادفی ساده 190 نفر بعنوان نمونه آماری جهت مطالعه انتخاب شدند.
برای
گردآوری دادههای پژوهش از سه پرسشنامه استاندارد معنویت در محیط کار
میلیمن( 2003 )، پرسشنامه اشتیاق شغلی کبیرزاده( 1392) و پرسشنامه
توانمندسازی روانشناختی اسپریترز( 1995) استفاده شد.
براساس نتایج بدست آمده، معنویت در محیط کار بر اشتیاق شغلی تاثیر مستقیم دارد، همچنین معنویت در کار بر توانمندسازی روانشناختی تاثیرمستقیم دارد و در نهایت توانمندسازی روانشناختی بر اشتیاق شغلی تاثیر مستقیم دارد.
مدیران سازمانها باید در توانمندسازی بهورزان خود تلاش کرده و به این طریق بر اثربخشی و کارآمدی کارکنان مراکز بهداشتی بیفزایند.
بنابراین
توانمندسازی کارکنان یکی از تکنیکهای موثر برای ارتقای بهره وری کارکنان و
استفاده بهینه از ظرفیتها و تواناییهای آنان در زمینه اهداف سازمانی
است.
از این رو توانمندسازی نیروی انسانی مفهومی روانشناختی است که به حالات، احساسات و باور افراد نسبت به شغل مربوط میشود.
منبع : مقاله معنویت در محیط کار